« Home | یه ذره از تو » | سودایی » | کبیر » | صدقه‌ی شیرین آقای سنبل‌کاری » | لاستولوگی » | نیروانای خارکسده » | che hame » | رمشتاین خارگسده » | rammsteinallah » | noiseologic »

سردرد

یه داروی جدید میگرن بهش داده بودن و اولین شبی بود که به امید سردرد نگرفتن قرص جدید رو با شراب سفید خورده بود. توی رخت‌خواب داشت با زنش حرف می‌زد که سرش گیج می‌ره و خون دماغ می‌شه و از هوش می‌ره. زنگ می‌زنن اورژانس و میان می‌بینن فشارش رو بیسته و با دو تا تزریق فشار رو میارن پایین و به هوش میاد و فکر می‌کنن خوب شده و می‌رن. می‌گن بذارین بخوابه مستی از سرش می‌پره. پنج صبح زنش می‌بینه دیگه خرخر نمی‌کنه و آب‌دهنش جاریه.


بیست و دو سالش بود. تازه عقد کرده بودن و قرار بود تابستون عروسی کنن. دکترا گفتن احتمالن به خاطر بالا رفتن فشار یه رگ تو مغزش پاره شده.

حالا دو شبه که توی مقبره‌ی خونوادگی‌شون می‌خوابه و سردرد نداره. زنش رو ولی کسی نمی‌تونه آروم کنه.

برچسب‌ها:

ارسال یک نظر