سه‌شنبه، خرداد ۰۹، ۱۳۸۵

آلترنیتیو یورک

پ.ن.
البته موسیقی راک، مخصوصاً اگر درصد آلترنیتیو یورکش بالا باشه چوب خشک رو هم به پرواز در میاره چه برسه به مست پاتیل لایعقلی مثل من.

(از این عبارت لایعقل یه احساس خاصی بهم دست می‌ده. هم مورمورم می‌شه هم شرمنده می‌شم هم می‌گم گور باباش. هر چند خیلی بی خاطره نیست ولی حالت خوبیه کلاً.)

(در حال پریدن مستی و خوابالودگی و بی اختیاریِ سر و دست و پا و به زحمت.)

برچسب‌ها:

nostalgia






(از طریق نازلی)

برچسب‌ها:

Cymbal Rush

خب حالا وقتشه دپرس کننده‌ترین آهنگ عمرم که امشب کشفش کردم رو بهتون معرفی کنم:

Radiohead - Cymbal Rush (Live)

(از طریق رادیو KROQ)

برچسب‌ها:

الاتصالات

می‌دونی رفیق، من و تو دیگه به هم وصل شدیم. اون جاهایی که من و تو با هم رفتیم به هم پیوندمون داده. من که فکر کنم این پیوند تا مدت زیادی باهام بمونه. می‌دونم که با تو هم حالا حالاها هست. کم پیش میاد این جور جاها آدم با کسی بره. برا همینه که می‌گم ما به هم وصل شدیم. حالا هر چه قدر که می‌خوای کونی و عقیم و مادر جنده از آب در بیای. من یه تیکه از روحم رو تو این سالها به تو دادم و یه تیکه از روحت رو برای خودم نگه داشتم. دمبم به دمبت وصله مادر به خطا! ننه بابا رختشور! بدبخت! عقده‌ای!

برچسب‌ها: ,

الکل

الکل چیز نکبتیه. کمش سردرد میاره، زیادش به فاک می‌ده، طولانیش معتاد و داغون می‌کنه. این آخری البته زیاد مهم نیست.
برای آدم لذت طلبی که انواع جوینت و آمفتامینی مثل اکس رو امتحان کرده باشه الکل گاهی خیلی اذیت کننده می‌شه. نه مثل گرس بالا می‌بره نه مثل اکس به پرواز در میاره.
ولی با این وجود احساس این که الکل توی خونت جریان داره و توی مغزت به سرعت در حال سوختنه اولش احساس خوبیه. ولی وای وای از دست وقتی که می‌خواد بپره. رسماً می‌گاد. نه مثل اکس که یه هفته دپرست می‌کنه. تو همون لحظه‌س که می‌گاد. وقتی حالت بده و زیادی خوردی و هنوز بالا نیاوردی.
دلم می‌خواد LSD رو هم امتحان کنم. اگه کردم حتماً اینجا راجع بهش می‌نویسم. (چه قدر از دیکته‌ی عبارت راجع به بدم میاد. کیرم تو کون اونی که برای اولین بار راجبش رو راجع بهش ترجمه و تفسیر کرد.)
برم یه پیک دیگه بنوشم. (این کلمه‌ی نوشیدن رو دوست دارم. به یاد اون موقع‌هایی که جز نوشیدن روش دیگه‌ای برای پرواز نمی‌شناختم.)

برچسب‌ها: , ,

یکشنبه، خرداد ۰۷، ۱۳۸۵

mana

برچسب‌ها:

جمعه، خرداد ۰۵، ۱۳۸۵

Time is Running Out

sad young man on a train

برچسب‌ها:

اعتیاد ایده‌ال

امروز یکی داشت خوابشو برام تعریف می‌کرد. از این شاخه به اون شاخه پریدن‌ها، پروازها، کارها و جاهای غریبه و آشنا، اینا همش تو چت بودن هم دیده می‌شه. انگار چت کردن یه جور رویا دیدن تو بیداریه.
با بنگ و گرس درک مغز از خواب و بیداری رو به هم می‌زنیم و تو بیداری رویا می‌بینیم. ادامه‌ی این کار و تکرارش به دفعات کم کم باعث می‌شه همه‌ی زندگی رو یه جور جوّ رویا زدگی بگیره. اینجاس که می‌گن طرف دیگه تعطیله.
تریاک یه جور دیگه خلسه‌ی در حال بیداری می‌ده که توی اون هم می‌شه رویا دید. خوبیه تریاک اینه که استفاده‌ی مداومش اثر زیادی روی مغز نمی‌ذاره. به جاش تاثیر جسمیه تریاکه که دیگه دست از سر آدم برنمی‌داره. تلفیقی از تل و بنگ حالت ایده‌ال اعتیاده. ذهنی و جسمی.

برچسب‌ها: ,

Alonein Kyoto


Air - Alonein Kyoto

برچسب‌ها:

شبِ شهرِ خودمختار

چتِ چت بودیم و بی‌هدف و بدون این که بدونیم کجاییم با ماشین توی خیابون‌های شلوغ شب وسط شهر می‌چرخیدیم. یادمه که بارها رسیدیم به زیر پل حافظ.

شهر شب که می‌شه خودمختار می‌شه. اینو مهندس گفت و چه قدر راست می‌گفت.

یه جاهایی می‌زدیم کنار و مهندس و ندا توی ماشین عشق‌بازی می‌کردند. من گاهی اون‌ها رو نگاه می‌کردم و گاهی خیابون‌ها رو ولی با وجود این که خیابون‌ها شلوغ بودند آدم‌های دیگه رو نمی‌دیدم. این عشق‌بازی هم عجب کلمه‌ایه! حال کردم.

توی خیابون‌های شهر خودمختار چت بودیم و می‌چرخیدیم. گرس خوبی بود. از گرس کیری خودم که بعدش سه ساعت دمر می‌کنه خیلی بهتر بود چون هیچ کدوممون دمر نشدیم. فقط نیم ساعت دم رستوران پارک کرده بودیم و به این فکر می‌کردیم که با این حالمون می‌تونیم بریم تو یا نه و نهایتاً به این نتیجه رسیدیم که نمی‌تونیم.

برچسب‌ها: ,